»» شهیدمحراب
شهید محراب
درشب شهادت درمنزل دخترش ام کلثوم مهمان بود.موقع افطارسه لقمه غذاخوردوسپس به عبادت پرداخت وازسرشب تاطلوع فجردرانقلاب وتشویش بود،گاهی به آسمان نگاه میکردوحرکات ستارگان رادرنظرمیگرفت وهرچه طلوع فجر نزدیکتر میشد تشویش وناراحتی آن حضرت بیشترمیگشت بطوری که ام کلثوم پرسید:پدرجان چراامشب این قدرناراحتی؟فرموددخترم من تمام عمررادرمعرکه هاوصحنه های کارزارگذرانیده وباپهلوانان وشجاعان نامی مبارزه هاکرده ام،چه بسیاریک تنه برصفوف دشمن حمله ها برده وابطال رزمجوی عرب رابخاک وخون افکندهام ترسی ازچنین اتفاقات ندارم ولی امشب احساس میکنم که لقای حق فرارسیده است.
بلاخره آن شب تاریک وهولناک به پایان رسیدوعلی علیه السلام عزم خروج ازخانه رانمود دراین موقع چندمرغابی که هرشب درآن خانه درآشیانه خودمیخفتند پیش پای امام جستندودرحال بال افشانی بانگ همی دادندوگویامیخواستندازرفتن وی جلوگیری کنند.علی علیه السلام فرموداین مرغ هاآوازمیدهندوپشت سراین آوازها نوحه وناله بلندخواهدشد.ام کلثوم ازگفتارآن حضرت پریشان شد وعرض کردپس خوبست تنها نروی.علی علیه السلام فرمود اگربلای زمینی باشدمن به تنهایی بردفع آن قادرم واگرقضای آسمانی باشدکه بایدجاری شود.
علی علیه السلام روبسوی مسجدنهادوبه پشت بام مسجد رفت واذان صبح را اعلام فرمودسپس باسپیده دم خداحافظی کردوفرمود:«ای فجر!ازروزی که علی (ع)چشم به دنیاگشوده،آیا روزی بوده که تودمیده باشی وچشم علی(ع)خواب باشد».باشعار(الصلاه الصلاه)خفتگان خوابیده درمسجدرابیدارکرد...ابن ملجم که ازرحمت خدابدورباد بروافتاده بودوخفته بنظرمی آمد.علی(ع)اورابیدارکردوگفت :بدین گونه مخواب،که خواب شیطان است!برخیزکه می توانم بگویم چه چیزی درپنهان کرده ای...(1)
سپس به محراب رفت وبه نمازنافله صبح ایستادوچون به سجده رفت عبدالرحمان بن ملجم باشمشیر زهرآلود ضربتی به سر مبارک آن حضرت فرودآورد.(2)شمشیراوبرمحلی که سابقا شمشیرعمروبن عبدود برآن برخوردکرده بوداصابت نمودوفرق مبارکش راتاپیشانی شکافت وابن ملجم وهمراهانش گریختند.خون ازسرمبارکش جاری شدومحاسن شریفش رارنگین نمودودرآن حال فرمود:
بسم الله وبالله وعلی ملة رسول الله فزت ورب الکعبه.
(سوگندبه پروردگارکعبه که رستگارشدم)
سپس این آیه شریفه راتلاوت نمود:
منها خلقناکم وفیهانعیدکم ومنها نخرجکم تارة اخری(3),
(شماراازخاک آفریدیم وبه خاک برمیگردانیم وباردیگرازخاک مبعوثتان میکنیم)
شنیده شده که درآن وقت جبرئیل میان زمین وآسمان ندادادوگفت:
تهدمت والله ارکان الهدی وانطمست اعلام التقی وانفصمت العروة الوثقی قتل ابن عم المصطفی قتل علی المرتضی قتله اشقی الاشقیاء.
(بخداسوگندستونهای هدایت درهم شکست ونشانه های تقوامحوشدودستاویزمحکمی که میان خالق ومخلوق بودگسیخته شدپسرعم مصطفی صلی الله علیه وآله کشته شد،علی مرتضی به شهادت رسیدوبدبخترین اشقیاء اوراشهیدنمود.
خودآن حضرت دربیانی دردمندانه فرمود:«غداترون ایامی ویکشف لکم عن سرائری وتعرفونی بعدخلومکانی وقیام غیری مقامی.(4)(ومراخواهیدشناخت)وبرای شماازاسرار(شخصیت)من پرده برداشته میشودومرابعدازخالی شدن مکان من(ورفتن من ازاین دنیا )ونشستن دیگران بجای من خواهیدشناخت»آری علی رانشناختندویاقدراوراندانستند.
عمرگفت:«عقمت النساءان یلدن علی بن ابی طالب،زنان،دیگرشخصیتی مانندعلی نزایند»(5)ولی اواین گونه بااورفتارکردکه تاریخ ازبیانش شرم دارد.
1.انسان کامل،صص45-48.قصه های نماز،ص30.
2.طه/2
3.اصول کافی،ج1،ص299.
4.بحارالنوار،ج42،ص206.
5.نهج ابلاغه خطبه149
![](http://fa1656000.persiangig.com/emamali5.jpg)
نظرات بازدیدکنندگان ()
نویسنده متن فوق: » یاس ( چهارشنبه 89/6/17 :: ساعت 3:46 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
رمضانشب قدرشعرشهیدمحرابحکمت هاشعرکعبه